بخش دوم مصاحبه اختصاصی تابناک با دریادار شمخانی

* بخش دوم ( پایانی )

پس از اشغال خرمشهر چه کردید ؟

ـــ پیش از سقوط و هنگامی که بخش غربی خرمشهر سقوط کرد، ما در استان خوزستان هنوز سازماندهی رزمی و جدی متناسب این وضعیت نیافته بودیم و تنها بر پیاه شناختمان از یکدیگر که مربوط به پیش از انقلاب بود، فعالیت می‌کردیم؛ آن هم با مشکلات عدیده‌ای که در آن زمان با آن روبه‌رو بودیم. مشکلاتی که‌ گاه به شکل عدم انسجام بود و‌ گاه مسائل دیگر مثل درگیری‌های داخلی. یادم می‌آید که‌‌ همان زمان در یک سمینار در تهران گفتم: «آقا تکلیف ما رو روشن کنید که آیا این جنگ عراق علیه ایران است یا جنگ عراق علیه سپاه خوزستان؟» چون سپاه دغدغه‌های دیگری داشت و درگیر مسائل خودش بود و در منطقه ما تنها با تکیه بر ساماندهی قبلی خودمان پیش می‌رفتیم؛‌‌ همان هسته‌ای که برای گروه منصورون گذاشته بودیم و حالا آشنایی قبلی ما زمینه ساز تبادل فکری بهترمان شده بود.

کار به اینجا رسید که آبادان محاصره شد و حضرت امام فرمود، حصر آبادان باید شکسته شود. البته جا دارد که بگویم امام چنین فرمانی را راجع به اهواز و جلوگیری از سقوط خرمشهر هم دادند که اهواز حفظ شد و متأسفانه بخشی از خرمشهر سقوط کرد تا همگی وظیفه بدانیم که هر چه زود‌تر این دستور امام را اجرا کرده و خرمشهر را آزاد کنیم. عملیات‌هایی از این محور انجام شد؛ خمینی، روح خدا، فرمانده کل قوا و شکستن حصر آبادان (ثامن‌الائمه) که دیگر من از سپاه خوزستان جدا شدم، چرا که در فرماندهی سپاه تغییرات انجام شده بود.


 


 

در‌‌ همان روزها، بنده از طرف محسن رضایی، که فرمانده سپاه شده بود، به سمت جانشین سپاه برگزیده شدم و تشکیل سازمان رزم را در دستور کار قرار دادیم تا در کنار سایر وظایفی که بسیار جدی هم بود، بر عهده سپاه گذاشته شده بود، به شکل کامل درگیر جنگ بشویم.
 
* چگونه در این مدت کوتاه موفق به ساماندهی شدید؟

ـــ ماجرای تشکیل سازمان رزم سپاه خیلی مفصل است، اما مهم اینجاست که مردم استقبال خوبی از جبهه‌ها داشتند و در روی همه باز بود تا به میدان بیایند.
بدین ترتیب، مهمترین علت توفیق سپاه و ارتش این شد که آسیب‌دیدگی سازمان رزمشان در عملیات‌ها، کمتر از میزان توسعه سازمان رزمشان بود، در حالی که شتاب توسعه سازمان رزم عراق کمتر از میزان نابودی‌‌اش بود. در آغاز جنگ، این عامل موجب شد که قدرت توالی عملیات را به دست بیاوریم و بتوانیم عملیات‌های زیادی را در فاصله زمانی اندک به سرانجام برسانیم؛ برای نمونه، دقت کنید که فاصله عملیات‌های ثامن الائمه، طریق المقدس، فتح المبین و بیت المقدس تنها ۹ ماه است.
البته سازماندهی و تجهیز این سازمان رزم حین جنگ هم مسأله‌ای است که اهمیت و برجستگی آن، نباید از نظر دور بماند.

* آیا کنار رفتن بنی صدر و تغییر آرایش سیاسی کشور هم نقشی در این راه داشت؟

ـــ حتما نقش داشت. این تغییر در چند مورد به یاریمان آمد؛ مورد نخست اینکه تفکر غلطی که می‌گفت: «باید زمین بدهیم و زمان بخریم» اصلاح شد، چون اینکه منتظر باشیم تا دیگران حقمان را بگیرند، استراتژی نادرست است و این موضوع را با ایستادن روی پای خودمان در نبرد سوسنگرد و خرمشهر، رزمندگان اسلام به اثبات رسانده بودند.

یک تفکر نادرست دیگر هم بود که یا جنگ را کلاسیک می‌دانست و یا شیوه پارتیزانی را موثر می‌خواند، در حالی که تفکراتی از این جنس، منجر به توفیق نشده بود که به روحیه مردمی آسیب می‌زد، حال آنکه اوضاع به ما دیکته می‌کرد که ما نیازمند شیوه‌ای هستیم که می‌توانست تلفیقی از همه موارد باشد.

* برای آزادسازی خرمشهر چه تدبیری به کار بردید؟

ـــ نخست تصمیم گرفتیم که در سه دسته بندی نسبت به آزاد سازی سرزمین‌های اشغالی‌مان اقدام کنیم و به عبارتی بهتر، در سه مرحله دست به پاکسازی سرزمینمان بزنیم؛ به جایی رسیده بودیم که دیگر تلقی ما از خواسته‌های خودمان و دشمن کامل شده بود و حالا می‌توانستیم آرایش مناسبی اتخاذ کنیم.

پس از تغییرات صورت گرفته در ارتش و سپاه، در کنار هم قرار گرفتن ارتش و سپاه و رفع موانع در این راه، سلسله عملیات‌هایی به دست ارتش و سپاه تا پاکسازی کامل دشمن از خاک جمهوری اسلامی ایران تدارک دیده شد که عملیات بیت‌المقدس، سومین عملیات طریق‌القدس (کربلای ۱) و فتح‌المبین (کربلای ۲) و بیت‌المقدس (کربلای ۳) بود که ارتش و سپاه و جهاد با هم تعامل نزدیکی داشتیم و طراحی می‌کردیم؛ عملیات‌های گسترده‌ای که موفقیت‌های زیادی نصیبمان کرد و قسمت‌های زیادی از سرزمینمان را آزاد کرد.

برای فتح خرمشهر دستمان رو شده بود

بدین ترتیب عملیات طریق القدس و دو عملیات فتح المبین به پیروزی رسیدند و حالا عملیات بیت المقدس می‌خواست انجام بگیرد. کافی است شما خودتان را جای عراقی‌ها بگذارید تا به این نتیجه برسید که به حتم، عملیات بعدی عملیات خرمشهر است چون در خوزستان منطقه‌ای نیست که آزاد نشده باشد.

اینگونه بود که «اصل غافلگیری» ـ که یکی از دلایل توفیق رزمندگان اسلام در عملیات طریق‌القدس و فتح المبین در محورهای سوسنگرد و دزفول بود ـ ناکارآمد شد تا تمرکز عراق نیز در منطقه‌ای که به عنوان دلیل و نشانه پیروزی خودش تصور می‌کرد به شدت افزایش پیدا کند و خرمشهر برایش بیش از پیش اهمیت بیابد؛ خرمشهری که نامش را المحمره گذاشته بود و برایش فرماندار تعیین کرده بود!

* چالش‌های پیش رو در فتح خرمشهر چه بود؟

ـــ عراقی‌ها کاملا خرمشهر را از آن خودشان می‌دانستند، حتی در شهر ارزاق توزیع می‌کردند. ما هم که عملیات‌ متعددی را پشت سر گذاشته بودیم و سازمان رزممان به بازسازی نیاز داشت. موقعیت جغرافیایی و زمین نیز به شدت به نفع عراق بود و افزون بر این‌ها، استقرار ۲۲ ماهه دشمن در منطقه هم منجر به کار گذاشتن انواع موانع جنگی و اسقرار چندین لشکر زرهی و پیاده در منطقه و شهر شده بود تا کارمان بیش از پیش سخت جلوه کند و موانع طبیعی که از چهار طرف منطقه را محصور در آب می‌ساخت، به کمک دفاع عراقی‌ها آمده بود و سرانجام از همانجا نیز آسیب دیدند. یعنی یک خط پدافندی نعل اسبی با پیشانی سخت در شمال و شمال شرق و یک نعل اسبی با پیشانی شمالی در اطراف خرمشهر.

افزون بر این موارد، بازپس‌گیری خرمشهر باید به گونه‌ای صورت می‌گرفت که دشمن در هم کوبیده شود تا هم توان بازگشت را از دست بدهد و هم خوار و زبون از کشورمان خارج شده باشد تا پاسخی محکم به تجاوزش داده شود. دفاع دشمن یک دفاع مهندسی شده بود (یک نعل اسب کامل) با دو رینگ دفاعی (منطقه عمومی) و یک دفاع ویژه از خرمشهر و این مهندسی دفاع در کنار ارتش مجهز عراق در برتری هوایی چالش عمده‌ای به شمار می‌آمد.

طراحی عملیاتی که دشمن هشیار را غافلگیر کرد

بلافاصله پس از عملیات فتح‌المبین در این مرحله دو تیم از ارتش و سپاه به هم پیوستند تا عملیاتی را طراحی کنند که احتمالا در هشیاری دشمن، نسبت به جغرافیای عملیات بعدی در چهارچوب کلیات مطرح طراحی می‌شد. بررسی‌های صورت گرفته، منجر به انتخاب طرحی شد که سردار رضایی، فرمانده سپاه از قبل هم در ذهن داشت و پیشنهاد داد و بر اساس آن، قرار بود از سه محور به دشمن حمله شود که دو محور عمده آن، عبور از کارون است تا بتوانیم در نخستین مرحله از عملیات، ۷۰ درصد قوایمان را از کارون عبور دهیم و در‌‌ همان شب اول، در منطقه‌ای به عرض نزدیک ۳۶ کیلومتر، به عمق ۱۵ تا ۲۲ کیلومتر، یعنی منطقه‌ای به وسعت ۸۰۰ کیلومتر رزمندگان اسلام پیشروی داشته باشند و در پشت محور جاده اهواز ـ خرمشهر که یک خاکریز سه متری داشت، پناه بگیرند.
 
این نقشه یعنی غافلگیری دشمنی که می‌دانست جغرافیای عملیات کجاست و کاملا هشیار بود؛ بنابراین، برای این کار، لازم بود که به سرعت دست به کار شویم و عملیات بیت المقدس را زمانی شروع کنیم که هنوز مدت کمی از عملیات آخرمان نمی‌گذشت؛ یعنی غافلگیری در عملیات بیت‌المقدس محدود شده بود به چهارموضوع زمان عملیات که کمی بلافاصله پس از عملیات فتح‌المبین نزدیک یک ماه و سر پل بزرگ عبور از کارون و وسعت عملیات و آوردن حفاظت شده امکانات عملیات پای کار (نقطه رهایی) به اضافه دو فریب (نقطه ای و دور دست).
بدین ترتیب عملیاتی با این توصیف در دستور کار قرار گرفت و در اردیبهشت ماه (۱۰/۲/۶۱) کلید خورد.

* استدلال آقای رضایی برای چنین طرحی چه بود؟

ـــ بزرگترین استدلال پشتوانه این طرح که با موافقت و همراهی و تأیید فرماندهان ارتش مواجه شد، غافلگیری بود؛ تا جایی که به فکر هیچ کسی نرسد. سردار رضایی عقیده داشت که محور اهواز ـ خرمشهر (کیلومتر ۶۸ تا ۱۰۳) قلب منطقه است و هر طرفی که این قسمت را در اختیار داشته باشد، چیره میدان خواهد بود، چون قدرت استقرار در آن بهترین پشتیبانی برای سایر نقاط به شمار می‌آمد و دشمن را نسبت به گام‌های بعدی دچار تردید جدی می‌کرد و عقبه دشمن را در منطقه حمید و جفیر و کرخه دچار تهدید جدی می کرد.

با آغاز عملیات، از سه جبهه با سه قرارگاه قدس، فتح و نصر به سمت دشمن یورش شد و سرانجام رزمندگان در مرحله دوم عملیات موفق به فتح این نقطه (قلب استراتژیک )شدند تا آزادی خرمشهر نزدیک شود. اینجا بود که می‌بایست هر چه زودتر خرمشهر آزاد می‌شد، زیرا ممکن بود که عراق با یک بازی عوام‌فریبانه خرمشهر را تخلیه کند و قطع نامه‌ای صادر شود تا با زمان خریدن، نسبت به تجدید قوایشان اقدام کنند؛ موضوعی که با توجه به شرایط آن موقع و حمایتی که از عراق می‌شد، اصلا دور از انتظار نبود؛ البته در مرحله دوم و سوم، رزمندگان اسلام دچار دشواری‌هایی شدند که علت طولانی شدن عملیات آزادسازی (۲۳ روز) هم همین بود.

 


* واکنش عراق به شروع عملیات چه بود؟

ـــ آن‌ها خوب می‌دانستند که با از دست رفتن محور ارتباطی اهواز، شانس زیادی برای باقی ماندن در خاکمان را ندارند اما از سوی دیگر، عقب نشینی از خرمشهر برایشان حکم شکست را داشت و افزون بر این، می‌ترسیدند که با فرار از خرمشهر، مورد تعقیب قرار گیرند و حتی بصره را هم از دست بدهند و البته مقاومت در خرمشهر به بهای از دست دادن توان رزمی آنان هم می‌توانست بصره را بی‌دفاع سازد.

* مگر ما برای فتح بصره هم نقشه داشتیم؟

ـــ یکی از اهداف جنبی، یعنی اجرای آن بنا به دستور بود، در این عملیات، نفوذ به خاک دشمن بود تا رزمندگان بتوانند عقبه دشمن را قطع کنند و هم راه تجدید قوا را روی دشمن ببندند؛ به این ترتیب که قرار بود از شمال خرمشهر دشمن را در خاک خودش به عقب برانند تا هم به شکستن دژ دشمن در خرمشهر کمکی شده باشد و هم شکست نهایی دشمن مقدور شود و هم دشمن از مقاومت از شهر خرمشهر دست بکشد. به همین دلیل، مرحله چهارم عملیات با رمز یا محمد(ص) یا قاسم الجبارین، منجر به آزادسازی خرمشهر شد که از یکم خرداد تا ساعت ۱۰ صبح سوم خرداد طول کشید.
 
ارزیابی‌های بیگانگان هم بر این بود که آزادسازی خرمشهر به معنی پیروزی ما و شکست دشمن خواهد بود و این موضوع را به وضوح در سخنان وقت مسئولین دیگر کشور‌ها می‌شد دید. پیامدهای این فتح و پیروزی در ابعاد منطقه‌ای و جهانی و در ماهیت جنگ و توازن قوای منطقه‌ای و توسعه دخالت نیروهای فرامنطقه‌ای کاملا دیده می‌شود.

می‌دانستیم که فتح خرمشهر دشمن را مچاله خواهد کرد و کشورهای منطقه حامی صدام را وادار می‌سازد که بسیاری از اولویت‌هایشان با تمرکز بر ایران را فراموش کنند و توجهشان جلب قدرت ایران شود که اینگونه هم شد؛ هم آن‌ها و هم حامیان جهانی عراق با فتح خرمشهر بسیار نگران شدند و همان گونه که حدس زده می‌شد و نام عملیات را هم به همین دلیل بیت‌المقدس گذاشته‌ شد. با آزادی خرمشهر، اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد و آنجا را به تصرف خود درآورد.

* از شروع عملیات می‌گفتید.

ـــ نگاه کنید، غروب نهم اردیبهشت،‌ رزمندگان اسلام از کارون فوج فوج با شناور و پل گذر کردند. دهم اردیبهشت ماه مرحله اول عملیات بیت المقدس با رمز «یا علی ابن ابی طالب» شروع شد؛ البته باید بگویم که نام عملیات الی بیت المقدس انتخاب شده بود که بعد‌ها به بیت المقدس معروف شد.
این عملیات در چهار مرحله طراحی شده بود و چهار قرارگاه مشترک ارتش و سپاه و یک قرارگاه کربلا در آن حضور داشتند و در ‌‌نهایت کمتر از ۲۵ روز به طول انجامید.

روز پنجم ششم(16 اردیبهشت 1362) عملیات توفیق حاصل شد که مرحله تصرف قطعی قلب زمین منطقه عملیات به تصرف رزمندگان درآید و از‌‌ همان زمان برای ما خرمشهر آزاد شده بود اما دشمن مقاومت بیهوده‌ای می‌کرد چون چاره‌ای نداشت؛ همه حیثیت نظامیشان را در خرمشهر گذاشته بودند. تلاش می‌کردند که رزمندگان  را در خرمشهر متوقف کنند تا به این شکل اجازه ندهند رزمندگان به سمت ساحل شط العرب (ساحل غربی) حرکت کنیم.

* چرا به سمت بصره نرفتید؟

ـــ همان گونه که اشاره کردم، وقتی قلب زمین، منطقه عملیات به تصرف درآمد. استحکامات دشمن در شمال منطقه عملیات (اهواز) عملا ساقط شده بود اما مقاومت عراق برای حیثیت تبلیغاتی بود که برای خرمشهر درست کرده بود. این سقوط می‌توانست به نوعی فرو ریختن تمام باورهایی باشد که پیش از این به هم پیمانانشان تضمین داده بودند و ترسیم کرده بودند که خرمشهر سقوط نخواهد کرد!

اینجا بود که برای فرو نریختن بیشر اعتبار داخلی و خارجی‌شان به این نتیجه رسیدند که باید تا آخرین نیرو در خاک ما مقاومت کنند تا انرژی ما را کاهش داده و مانع از سقوط بصره شوند. آن‌ها خوب می‌دانستند که ما با وجود زمان کوتاه تدارک برای این عملیات، با قدرت وارد کارزار شده‌ایم، چرا که شب اول رزمندگان توانسته بودند از کارون عبور کرده و ۲۲ کیلومتر هم پیش روی داشته باشند. باید به سمت جاده اهواز می‌رفتیم تا با تصرف آن راهمان به سمت خرمشهر باز شود و در نخستین گام به دشمن فهمانده شدکه عزممان برای این مهم جمع است.

عراق به موقعیت نیروهای خودش که از چهار طرف با آب احاطه شده بود اطمینان داشت و ما توانستیم که این اعتماد را با عبور از کارون بشکنیم و با علم قبلی، در مقابل ۳۵ تیپ عراقی قرار بگیریم که می‌دانستیم برای حفظ تصرفاتشان ‌‌نهایت مقاومت را خواهند کرد.

اینجا بود که غلبه توسعه سازمان رزم ما به کمکان آمد و هر چه عراق مقاومت می‌کرد با تلفات بیشتری روبه‌رو می‌شد و ما به پیش می‌رفتیم تا زمانی که رزمندگان اسلام موفق به فتح خرمشهر شدند و توان رزمی ما هم به اندازه‌ای نبود که به سمت بصره برویم، وگرنه طراحی ما بنا به دستور می‌توانست پیش رود. شما اگر با اتومبیلتان هم این همه مسیر را طی کنید، آچار کشی نیاز خواهید داشت چه برسد به اینکه در حال جنگیدن و عبور از موانع و... باشید! خوب است کسانی که می‌پرسند چرا پس از فتح خرمشهر،‌ جنگ ادامه پیدا کرد، بپرسند چرا در ادامه فتح خرمشهر و در اوج شکست عراق، تنبیه متجاوز در خاک عراق را ادامه ندادید؟!

* شاید این گونه به نظر برسد که آزادسازی همه مناطق از دست رفته شما را از فتح بصره بازداشت؟!

ـــ ببینید، ما از روز اول طراحی عملیات می‌دانستیم که امنیت منطقه زمانی ایجاد خواهد شد که شهرهای مرزی ما در امان از آتش مستقیم دشمن در حوابی بصره بایستد و مانع شکل گیری هسته تمرکزی دشمن در منطقه شویم اما از طرفی توانمان تحلیل رفته بود و ادامه دادن عملیات می‌توانست اثرات خوبی نداشته باشد.

اصلا اگر کمی به عقب‌تر برگردیم، متوجه خواهیم شد که عملیات نصر هم بر مبنای ورود به خاک عراق طراحی شده بود و دشمن از این موضوع آگاهی کامل داشت؛ طبیعتا بنا به دستور این امر قابل انجام بود.

از سوی دیگر، درست است که برای این عملیات ارتش و سپاه مشترکا فعالیت می‌کردند اما سازمان رزم ما متکی به نیروی پیاده‌ای بود که اغلب بسیجی و داوطلب بودند و زیرمجموعه سپاه گرد آمده بودند. عملیاتی به این بزرگی این گونه آغاز شد که برادران توانستند کار بسیار سختی را به انجام برسانند و آن اینکه روی کارون، سه تا پل زدند تا رزمندگان بتوانند از رود عبور کنند؛ کار پیچیده‌ای که تنها مهندسی ارتش از پسش بر می‌آمد. البته آتش پشتیبانی هم در کنار سازمان رزم یعنی تیپ و لشکرهای عمده نیروی زمینی ارتش، ‌تقریبا بر عهده ارتش بود و ما در سپاه تقریبا آتشی هم نداشتیم.

موفقیت جمهوری اسلامی مرهون این همکاری‌ها بود؛ اینکه برادران ارتشی که به نوعی تفکر کلاسیک در عقبه های ذهنی آموزش های خود داشتند.بودنبد. ین طرح همراه می‌شوند و به میدان می‌آیند، موفقیت کوچکی نیست که حکایت از هم اخوت ارتش و سپاه و هم از ارتش و سپاه در دو سازمان زنده و یادگیرنده را نمایش می‌داد.

در این عملیات سپاه و ارتش یکی شدند و به ریسک عبور ۷۰ درصد سازمان رزمشان از کارون تن دادند تا با پشتیبانی آتش توپخانه، هوانیروز و نیروی هوایی ارتش بتوانند در قلب دشمن نفوذ کنند اما این نیروی پیشرو که ترکیبی از ارتش و سپاه بود و بیشتر بسیجی بودند، تا فتح خرمشهر نزدیک یک ماه جسورانه جنگیده بودند و فرماندهی جنگ هم از این موضوع آگاهی داشتند.
البته نباید از یاد ببریم که جنگ ما از ابتدا هم دفاعی بود و امام (ره) هم بر این امر تأکید داشتند.

* یعنی امام (ره) ادامه عملیات را تأیید نمی‌کرد؟

ـــ نگاه کنید، نخست اینکه ما جنگمان دفاعی بود و آغازگر جنگ نبودیم. اگر به ادبیات جنگ امام (ره) هم مراجعه کنید، خواهید دید که ایشان این دفاع را مختص ملت ایران نمی‌دانست بلکه برای مردم عراق هم در این دفاع نقش قائل بود. امام خمینی دفاع از ارتش عراق را یک امر دفاعی می‌دانست و اگر به سخنان ایشان مراجعه کنید، خواهید دید که در رابطه با جنگ مرتب بر این نکته تأکید دارند.

سیاست امام سیاست دفاعی بودو بر این اساس، ما هم هرگز قصد توسعه جغرافیا نداشتیم و مثلا نمی‌خواستیم شهری از عراق را بگیریم تا به خوزستان ملحقش کنیم بلکه قصدمان از تصرف جغرافیا، پیشگیری از تجاوزهای بعدی دشمن بود. یعنی تضمینی نداشتیم که دشمن دوباره به خاکمان دست درازی نکند و سازمان‌های بین‌المللی هم در ۲۲ ماه اشغال خرمشهر ثابت کرده بودند که کاری نخواهند کرد.

قصدمان این بود که با این کار، عراق را وادار به پرداخت غرامت تجاوز کنیم و به همه بفهمانیم که سزای دست درازی به کشورمان چیست؛ بنابراین، دنبال افزایش سرزمین نبودیم.

* در پایان عملیات بیت المقدس جایی از سرزمینمان بود که آزاد نشده باقی بماند؟

ـــ در این عملیات تقریبا عمده خاک کشورمان آزاد شد، ولی بخش‌های کوچکی در دست دشمن باقی ماند که طی عملیات‌های بعدی باز پس گرفته شد. جاهایی مثل طلائیه و بخشی از شلمچه در خوزستان و نقاط دیگری مانند نفت شهر کرمانشاه که اشغالشان برای دشمنی که قصد داشت در یک هفته کشورمان را بگیرد افتخار بود و عملیات‌های بعدی این افتخار را هم از آن‌ها گرفت تا کاملا سرافکنده و شکست خورده شوند. یعنی حدود 2500 کیلومتر از سرزمین های ما در اختیار عراق پس از عملیات بیت المقدس در سراسر جبهه باقی مانده بود.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 5 خرداد 1391 ا 12:50 نويسنده : محمد صادق فاضلی ا
.: Weblog Themes By : VioletSkin.lxb.ir :.